دارالقرآن قمر بنی هاشم(ع) تبریز

وبلاگ اختصاصی دارالقرآن قمر بنی هاشم(ع)تبریز - خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

دارالقرآن قمر بنی هاشم(ع) تبریز

وبلاگ اختصاصی دارالقرآن قمر بنی هاشم(ع)تبریز - خیابان استاد محمد تقی جعفری (ره)

آیت الله بهاء الدینی و کمک به امام و رهبر انقلاب

کمک به امام و رهبر انقلاب

آقای کاشانی بیان می کند:
دوستی و همفکری آقا با مرحوم امام(ره) از سنین دوازده سالگی در زمان حاج شیخ بوده است.
هم فکری در مبارزات، از زمان کشف حجاب به وجود آمد و روز به روز این همبستگی بیشتر میشود، به طوری که بعد از مرحوم آیت الله بروجردی و حرکت امام، در قم معروف بوده است که کسی که در حرکات مبارزاتی با امام هماهنگی کامل دارد ایشان است.

رهبر انقلاب  می فرمودند:
از سالهای 42 در قم اینطور معروف بود. آیت الله بهاء الدینی که در حضور و غیاب امام، در تأیید امام کوشا بود. در دوران تبعید امام، همراهی ایشان با انقلابیون و مبارزین تا آنجا بود که از ایشان پول برای خرید اسلحه می خواهند و ایشان می دهد.
وقتی حضرت امام در تبعیدگاه بود به ایشان می گویند: فردی را معین کنید که مردم به او مراجعه کنند و شهریه را بدهد و از جمله اسم ایشان برده می شود. امام می فرمایند: ایشان از هر جهت خوب است، جز این که او آنقدر بی اعتنا به دنیا است که هر چه به او بدهند به این و آن می دهد و برای اول ماه و شهریه پول باقی نمی ماند.
در دوران قبل از پیروزی و بعد از آن اگر کسی حرفی برای تضعیف امام و انقلاب می زد با مراجعه به ایشان و شنیدن گفتار بلند این مرد خدا، تقویت روحی شده، حرفهای دیگران را نادیده می انگاشت.
در دوران جنگ تحمیلی در جبهه و پشت آن شمع محفل رزمندگان بود. در شبهای عملیات با دعای شبانه خود موجب دلگرمی رزمندگان بود. همه جا این جمله را بر زبان داشت که امام را باید کمک کرد.

 پس از امام(ره) با فتوای بقاء بر تقلید میت، ولو ابتدایی امام را در سطح بالای مرجعیت نگه داشت و کمک و یاری رهبری را توصیه می کرد و می فرمود:
« آقای خامنه ای را باید کمک کرد »
این یک واقعیت است که بسیاری به واسطه فرموده های این مرد الهی، دیدی مثبت به انقلاب داشته و دارند.

آثار زیانبار دورغ در روایات-2

11- این بحث دامنه دار را با حدیث دیگرى که در کلمات قصار امیرمؤ منان على علیه السّلام آمده است و مردم را از دوستى با دروغگویان برحذر داشته پایان مى دهیم . فرمود: ((و ایّاک و مصادقة الکذّاب فانّه کالسّراب یقرّب علیک البعید و یبعّد علیک القریب ؛ از دوستى با دروغگو بپرهیز که مانند سراب است . دور را در نظر تو نزدیک ، و نزدیک را دور مى سازد)). (و تو را گمراه مى کند).(14)
* * *
از روایات بالا به خوبى استفاده مى شود که دروغ سرچشمه انواع گناهان و متزلزل کننده ارکان ایمان و بدترین سخنان و دعوت کننده به انواع معاصى و شاخه اى از شاخه هاى نفاق و پاره کننده رشته هاى اعتماد و اتّحاد است ، و درباره کمتر گناهى این همه نکوهش و مذمّت دیده مى شود.
* * *
در اینجا نکات مهمى باقى مانده است که به طور فشرده به آن مى پردازیم :
1- آثار زیان بار دروغ
گرچه آیات و روایاتى که در بالا آمد به قدر کافى پرده از روى این مساءله برداشت ، ولى اهمیت موضوع تحلیل هاى بیشترى را در اینجا مى طلبد.
نخستین اثر زیان بار دروغ رسوایى و بى آبرویى و از دست دادن پایگاه اجتماعى و اعتماد مردم است .
ضرب المثل معروفى مى گوید: دروغ گو حافظه ندارد، و تجربیات نشان مى دهد که دروغ بودن یک سخن را براى مدت طولانى نمى توان پنهان داشت اگر مساءله بى اهمیتى باشد ممکن است فراموش شود، ولى اگر مساءله مهمى باشد سرانجام واقعیت ها خود را نشان مى دهد و راز دروغگو فاش ‍ مى شود، نه به خاطر این که دروغگو حافظه ندارد، بلکه به خاطر این که دروغ چیزى نیست که آن را بتوان به حافظه سپرد زیرا یک حادثه که واقع مى شود ارتباط زیادى به حوادث اطراف خود دارد و پیوندهاى علت و معلول با حوادث قبل و بعد و لوازم غیرقابل اجتناب ، آن حادثه را با دیگر حوادث مربوط مى سازد. کسى که حادثه اى را به دروغ مى سازد مجبور است روابط ساختگى آن را با زمان و مکان و اشخاص و حوادث اطراف آن نیز بسازد، و از آنجا که این روابط حد و حسابى ندارد به فرض که چند مورد آن را درست کند و به خاطر بسپارد در بقیه وامى ماند. درست مانند داستان یوسف علیه السّلام که برادرانش به دروغ گفتند او را گرگ خورد و پیراهن او را به خونى آغشته و براى پدر آوردند، اما فراموش کردند که پیراهن را از چندین جا پاره پاره کنند. سالم بودن پیراهن پرده از کار آنها برداشت و دروغشان را ظاهر کرد و یا مانند همسر عزیز مصر، هنگامى که به دروغ ادعا کرد یوسف علیه السّلام به دنبال او دویده و قصد تجاوز به او را داشته است ، فراموش کرده بود که در این ماجرا، پیراهن یوسف علیه السّلام از عقب سر پاره شده که دلیل روشنى است بر دروغ زلیخا و اینکه او به دنبال یوسف علیه السّلام دویده است .
امروز بازپرسان آگاه به راحتى مى توانند با سؤ ال هاى پى درپى مربوط به یک حادثه و لوازم و خصوصیات آن ، دروغ یا راست بودن یک ادعا را ثابت کنند و کمتر دروغ گویى مى تواند خود را از چنگال آن ها رهایى ببخشد. آرى دروغ گو نمى تواند حافظه داشته باشد و به هر حال سرانجام کارش رسوایى و بى آبرویى است .
دیگر از آثار دروغ این است که انسان را به دروغ هاى دیگر، یا گناهان دیگر دعوت مى کند، چرا که دروغ گو براى مخفى ساختن دروغش گاه مجبور مى شود دروغ هاى زیاد دیگرى بگوید یا دست به کارهاى خطرناکى بزند.
سوّمین اثر زیان بار دروغ این است که به شخص دروغگو امکان مى دهد که به طور موقت پرده اى بر خلافکارى هاى خود بیندازد در حالى که اگر راست مى گفت ناچار بود آن اعمال را ترک کند.
چهارمین اثر زیان بار دروغ این است که انسان را تدریجا به صفوف منافقان ملحق مى سازد زیرا دروغ خود شاخه اى از شاخه هاى نفاق است چرا که دروغگو خود را به چهره راست گویان در آورده و سخنش را به عنوان یک واقعیت القا مى کند در حالى که درونش چیز دیگرى مى گوید این دوگانگى ظاهر و باطن به طور تدریج به سایر اعمال و رفتار او سرایت مى کند و از او منافقى تمام عیار مى سازد.
در حدیثى از امیرمؤ منان على علیه السّلام آمده است که فرمود: ((اءلکذب یؤ دّى الى النفاق ؛ دروغ انسان را به نفاق مى کشاند)).(15)
پنجمین اثر زیان بار آن این است اگر کسى شایستگى ها و لیاقت هاى فراوانى داشته باشد که بتوان از آن در پیش برد اهداف اجتماعى بهره گیرى فراوان کرد ولى دروغگو باشد، کسى نمى تواند از آن شایستگى ها بهره بگیرد، چرا که انسان در برابر او در هر قدم مواجه با شک و تردید مى شود.
به همین دلیل در بعضى از روایات اسلامى دروغ گو با مُرده یکسان شمرده شده است مى فرماید: ((اءلکذّاب و المیّت سواء فانّ فضیلة الحىّ على المیّت اءلثّقة به ، فاذا لم یوثق بکلامه بطلت حیاته ؛ دروغگو با مُرده برابر است زیرا فضیلت زنده بر مُرده اعتمادى است که انسان به او دارد و هنگامى که به سخن کسى که (به خاطر دروغگو بودنش ) اعتمادى نباشد گویى زندگى او باطل شده است )).
ششمین پیام زیانبارش این است که انسان با استفاده از ابزار دروغ مى تواند کارهاى زشت دیگرى انجام دهد، حسود و کینه توز و بخیل هر کدام به وسیله دروغ مى توانند حَسد یا کینه با بخیل خود را اعمال نمایند و همچنین در مورد بسیارى از گناهان دیگر، مثلا هنگامى که کسى از او تقاضاى وام مى کند به دروغ مى گوید من خودم امروز براى زندگى وام گرفتم ، یا هنگامى که براى معرفى شخصى به او مراجعه مى کنند به خاطر حَسد و کینه توزیش مى گوید آن شخص آدم بى اعتبارى است ، در حالى که در واقع مرد معتبرى است .
هفتمین اثر زیانبار آن که در علوم و دانش ها ظاهر مى گردد این است که اگر افراد محققى در یک یا چند مورد دروغ بگویند تمام تحقیقات و کتاب هاى علمى خود را از اعتبار مى اندازند، و اگر این عمل شیوع پیدا کند اعتمادى بر تحقیقات و علوم دیگران باقى خواهند ماند و کاروان علم و دانش بشرى متوقف مى شود.
و آثار زیانبار دیگرى که با دقت در زندگى دروغگویان مى توان به آن پى برد.
اضافه بر این آثار که جنبه اجتماعى دارد، پیامدهاى سوء معنوى نیز بر دروغ مترتب مى شود که در روایات اسلامى به آن اشاره شده است . از جمله این که :
فرشتگان از انسان دور مى شوند همان گونه که قبلا در حدیثى از امام على بن موسى الرّضا علیه السّلام خواندیم : ((اذا کذب العبد کذبة تباعد الملک منه مسیرة میل من نتن ماجاءبه ؛ هنگامى که انسان دروغى بگوید فرشته از او دور مى شود به اندازه یک میل به خاطر بوى بدى که از عمل او برمى خیزد)).(16)
دیگر این که دروغ انسان را از نماز شب محروم مى سازد، در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى خوانیم ((انّ الرّجل لیکذب الکذبة فیحرم بها صلاة اللیل ، فاذا حرم صلاة اللیل حرم بها الرّزق ؛ گاه انسان دروغى مى گوید و از نماز شب محروم مى شود، و هنگامى که از نماز شب محروم مى شود از روزى (وسیع ) محروم مى گردد)).(17)
دیگر این که دروغ گفتن باعث عدم قبولى بعضى از عبادات مى شود همان گونه که درباره روزه داران آمده است در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى خوانیم که فرمود: ((فاذا صمتم فاحفظلوا اءلسنتکم عن الکذب و غضّوا اءبصارکم ؛ هنگامى که روزه مى گیرید زبان را از دروغ حفظ کنید، و چشمان خود را (از نگاه گناه آلود) فروگیرید)).(18)
این حدیث دلیل بر آن است که این گونه اعمال از ارزش روزه مى کاهد.
دیگر این که دروغ گفتن گاه سبب مى شود که برکات الهى از انسان قطع گردد، چنان که در حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام مى خوانیم : ((اذا کذب الولاة حُبس المطر؛ هنگامى که زمامداران دروغ بگویند باران قطع مى شود)).(19)
بعضى از آثار براى دروغ در روایات آمده که هم ممکن است جنبه معنوى داشته باشد هم جنبه اجتماعى و ظاهرى ، از جمله از روایات متعددى استفاده مى شود که دروغ از روزى انسان مى کاهد و سبب فقر و تنگدستى مى شود.
در حدیثى از امیرمؤ منان على علیه السّلام مى خوانیم : ((اعتیاد الکذب یورث الفقر؛ عادت کردن به دروغ گویى سبب فقر و تنگدستى است )).(20)
و در حدیث دیگرى از رسول اکرم صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم مى خوانیم : ((اءلکذب ینقّص الرّزق ؛ دروغ از روزى انسان مى کاهد)).(21)
این کاهش رزق ممکن است از آثار زیانبار معنوى دروغ باشد، و یا از آثار ظاهرى و اجتماعى ، چرا که دروغگو اعتماد را از دست مى دهد و با از دست دادن اعتماد عمومى فعالیت اقتصادى او محدود مى شود، و همین امر سبب نقصان رزق و روزى مى شود.
انگیزه هاى دروغ
دروغ مانند سایر صفات رذیله سرچشمه هاى مختلفى دارد که مهمترین آنها به شرح زیر است :
1- ضعف ایمان و اعتقاد. چرا که اگر دروغگو به علم و قدرت خداوند و وعده هاى او اعتماد کافى داشته باشد هرگز براى رسیدن به اموال دنیا یا تحصیل جاه و مقام ، دروغ نمى گوید و موفقیت خود را در دروغ گویى نمى بیند. از فقر نمى ترسد، از پراکنده شدن مردم و برباد رفتن نفوذ اجتماعى خود هراس ندارد و مقام و قدرت را از سوى خدا مى داند و براى حفظ آن به دروغ متوسل نمى شود. لذا در روایتى از امام باقر علیه السّلام مى خوانیم : ((جانبوا الکذب فانّ الکذب مجانب الایمان ؛ از دروغ کناره گیرى کنید، چرا که دروغ از ایمان جدا است )).(22)
2- دیگر از سرچشمه هاى دروغ ضعف شخصیت و عقده حقارت است ، افرادى که گرفتار این ضعف ها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مى شوند. در حدیثى از رسول خدا صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم مى خوانیم : ((لایکذب الکاذب الّا من مهانة نفسه علیه ؛ کسى دروغ نمى گوید مگر به خاطر بى ارزش بودن خودش در نظر خویش )).
کوتاه سخن این که توریه و گفتن سخنان دو پهلو هرگز مصداق کذب نیست هر چند مخاطب به خاطر ذهنیتش چیزى از آن مى فهمد که با واقعیت مطابقت ندارد، امّا متکلف منظورش مفهوم صحیح و درستى است و آنها که مقیاس صدق و کذب را ظاهر کلام مى دانند، نه مُراد و مقصود گوینده ممکن است توریه را نوعى دروغ خفیف بدانند در حالى که چنین نیست ، معیار صدق و کذب ، مُراد و مقصود گوینده است که قابل تطبیق بر محتواى عبارت باشد.
مثلا کسى از دیگرى مى پرسد: این لباس را فلان کس به شما اهدا کرده است ؟
مخاطب که مایل نیست این مطلب را صریحا نفى کند در جواب به صورت توریه مى گوید: خدا او را عمر دهد. اى بسا شنونده از این سخن چنین استنباط کند که آرى او به من داده است در حالى که گوینده چنین قصدى را نداشته است ، تنها دعایى در حق او کرده است .
پی نوشتها:
1- طبرسى در مجمع البیان ، ابوالفتح رازى در تفسیر روح الجنان و برسویى در روح البیان ذیل آیه مورد بحث .
2- قصص ، آیه 56.
3- اصول کافى ، جلد 3، صفحه 339.
4- بحارالانوار، جلد 169، صفحه 263.
5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 6، صفحه 357.
6- جامع السّعادات ، جلد 2، صفحه 322.
7- اصول کافى ، جلد 2، صفحه 340، حدیث 11.
8- نهج البلاغه ، خطبه 84.
9- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 243، شبیه همین حدیث با کمى تفاوت در کنزالعمال از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده است (کنزالعمال ، جلد 3، صفحه 619، حدیث 8203).
10- کنزالعمال ، حدیث 8219.
11- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 305.
12- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 6، صفحه 357.
13- کنزالعمال ، حدیث 8212.
14- شرح غرر، جلد 5، صفحه 390.
15- همان مدرک ، صفحه 461.
16- نهج البلاغه ، کلمات قصار، کلمه 38.
17- شرح غررالحکم ، جلد 1، صفحه 310.
18- نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 6، صفحه 357.
19- بحارالانوار، جلد 69، صفحه 260.
20- وسائل الشیعه ، جلد 7، صفحه 119، حدیث 13.
21- مسندالامام الرضا علیه السّلام ، جلد 1، صفحه 280.
22- بحارالانوار، جلد 69، صفحه 261.
سایت غدیر /کتاب اخلاق در قرآن/ج3/نوشته آیت الله مکارم

آثار زیانبار دروغ در روایات-1

در تعلیمات اسلام در مورد مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده تاکید شده تا آنجا که دروغگویان را همردیف کافران و منکران الهی می شمرد و دروغ را کلید تمام گناهان می شمرد و تصریح میکند که انسان تا دروغ را به هر شکل و به هر صورت ترک نگوید طعم ایمان را نخواهد چشید.در اینجا به چند آیه پیرامون مذموم بودن دروغ اشاره می کنیم اما به دلیل طولانی شدن بحث از آوردن تفسیر آیات خودداری می کنیم. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب اخلاق در قرآن/ج3
1- انّما یفترى الکذب الّذین لایؤ منون بآیات اللّه . (نحل - 105)
2- انّ اللّه لایهدى من هو کاذب کفّار. (زمر - 3)
3- انّ اللّه لایهدى من هو مسرف کذّاب . (غافر - 28)
4- قل انّ الّذین یفترون على اللّه الکذب لایفلحون . (یونس - 69)

ترجمه
1- تنها کسانى دروغ مى بندند که به آیات خدا ایمان ندارند (آرى ) دروغگویان واقعى آنها هستند!
2-...خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمى کند.
3-...خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى کند.
4- بگو ((آنها که به خدا دروغ مى بندند (هرگز) رستگار نمى شوند)).

در روایات اسلامى تعبیرهاى تکان دهنده اى درباره زشتى دروغ است که گلچینى از آن را ذیلا مطالعه مى کنید:
1- از بعضى از روایات استفاده مى شود که دروغ کلید گناهان است . در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مى خوانیم : ((انّ اللّه عزّوجلّ جعل للشّر اءقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشَّراب ، و الکذب شَّر من الشّراب ؛ خداوند متعال براى شرّ قفل هایى قرار داده است ، و کلید آن قفل ها شراب است (چرا که مانع اصلى زشتى ها عقل است و شراب عقل را از کار مى اندازد) و دروغ از شراب هم بدتر است )).(1)
2- در تعبیر دیگرى از امام حسن عسکرى علیه السّلام مى خوانیم : ((جعلت الخبائث کلّها فى بیت و جُعل مفتاحه اءلکذب ؛ تمامى پلیدى ها در اتاقى قرار داده شده و کلید آن اتاق ، دروغ است )).(2)
دلیل آن این است که انسان هاى گنهکار هنگامى که خود را در معرض ‍ رسوایى مى بینند با دروغ گناهان خود را مى پوشانند، و به تعبیر دیگر دروغ به آنها اجازه مى دهد که انواع گناهان را مرتکب شوند، بى آنکه از رسوایى بترسند، در حالى که انسان راستگو ناچار است گناهان دیگر را ترک کند چرا که راست گویى به او اجازه انکار گناه را نمى دهد و ترس از رسوایى ها او را به ترک گناه دعوت مى کند.
حدیث معروف مردى که نزد پیامبر صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم آمد و آلوده انواع گناهان بود و پیامبر صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم فقط از او پیمان گرفت که دروغ نگوید، و همین سبب شد که تمام گناهان را ترک کند شاهد گویاى این مدّعا است .(3)
3- از احادیث دیگرى استفاده مى شود که دروغ با ایمان سازگار نیست ، در حدیثى چنین مى خوانیم : ((سئل رسول اللّه صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم یکون المؤ من جبانا؟ قال : نعم ؛ قیل و یکون بخیلا؟ قال : نعم . قیل یکون کذّابا قال : لا؛ از پیامبر اکرم صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم پرسیدند آیا انسان مؤمن ممکن است (احیانا) ترسو باشد؟ فرمود: آرى . باز پرسیدند آیا ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: آرى . پرسیدند آیا ممکن است دروغگو باشد؟ فرمود: نه )).(4)
همین مضمون به صورت دیگرى از امیرمؤ منان على علیه السّلام نقل شده است آنجا که فرمود: ((لایجد العبد طعم الایمان حتّى یترک الکذب هزله وجدّه ؛ انسان هیچ گاه طعم ایمان را نمى چشد تا دروغ را ترک بگوید خواه شوخى باشد یا جدى )).(5)
چرا دروغ با ایمان سازگار نیست ؟ زیرا دروغ یا به خاطر آن است که انسان به منفعتى برسد یا از مشکلى رهایى یابد چنان که ایمان انسان قوى باشد مى داند که خیر و شر به دست خدا است او است که مى تواند گره کور مشکلات را بگشاید و او است که مى تواند در برابر ناملایمات از انسان دفاع کند، و اگر انسان به این امر که شاخه اى از شاخه هاى توحید افعالى است اعتقاد داشته باشد چنین نیازى دارد که به دروغ متوسل گردد.
4- در حدیث دیگرى از امیرمؤ منان على علیه السّلام مى خوانیم که فرمود: ((و شرّ القول اءلکذب ؛ بدترین سخن ، دروغ است )).(6)
زیرا آثار مرگبار آن از هر سخن بدى بدتر است .
5- باز در حدیث دیگرى از على علیه السّلام دروغ به عنوان بدترین گناهان معرفى شده مى فرماید: ((اءعظم الخطایا عنداللّه اءللسان الکذوب و شرّ النّدامة ندامة یوم القیامة ؛ بدترین گناهان نزد خدا (گناه ) زبان دروغ گو است ، و بدترین پشیمانى روز قیامت است )).(7)
6- در حدیث دیگرى ، دروغ سرچشمه فجور، سبب ورود در دوزخ شمرده شده است ، پیامبر گرامى اسلام صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم مى فرماید: ((ایّاکم و الکذب فانّ الکذب یهدى الى الفجور و انّ الفجور یهدى الى النّار؛ از دوزخ بپرهیز چرا که دروغ به فجور دعوت مى کند، و فجور به آتش دوزخ )).(8)
7- دروغ با عقل سازگار نیست ، همان گونه که در حدیثى از امام کاظم علیه السّلام مى خوانیم : ((انّ العاقل لایکذب و ان کان فیه هواه ؛ انسان عاقل دروغ نمى گوید هر چند به آن تمایل داشته باشد)).(9)
8- دروغ فرشتگان رحمت را از انسان دور مى کند، در حدیثى از پیامبر اکرم صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم مى خوانیم : ((اذا کذب العبد کذبة تباعد الملک منه مسیرة میل من نتن ماجاءبه ؛ هنگامى که یکى از بندگان دروغى بگوید فرشته به خاطر بوى تعفّن که از آن دروغ برمى خیزد به اندازه یک میل از او دور مى شود))(10) (میل از یک کیلومتر بیشتر و از دو کیلومتر کمتر است ).
9- دروغ دریچه اى به سوى نفاق است ، پیامبر اکرم صلىّ اللّه علیه وآله و سلّم مى فرماید: ((انّ الکذب باب من ابواب النّفاق ؛ دروغ دَرى از دَرهاى نفاق است )).(11)
زیرا انسان دروغگو خود را در چهره راستگو قرار مى دهد در حالى که باطنش غیر از آن است ، این دوگانگى ظاهر و باطن نوعى و نفاق ، و دروغ یکى از کارهاى شایع منافقان است .
10- دروغ گو اعتماد مردم را از دست مى دهد، چنان که در یکى از کلمات امیرمؤ منان على علیه السّلام مى خوانیم : ((من عرف بالکذب قلّت الثّقة به ؛ کسى که به دروغ گویى شناخته شود، اعتماد مردم به او کم مى شود)).(12)
و نقطه متقابل این معنى نیز در کلمات آن بزرگوار آمده که فرمود: ((من تجنّب الکذب صدّقت اءقواله ؛ کسى که از دروغ بپرهیزد سخنانش ‍ پذیرفته مى شود)).(13)
فهرست منابع در قسمت دوم این بحث ذکر شده است.

عمر و مدفن پیامبران

از میان 124000 پیامبر، اسامى 25 نفر در قرآن کریم ذکر شده است .
نام ولادت مدت عمر مدفن
1- حضرت آدم بعدازهبوط آدم 930 سال نجف یا مسجد خیف در منى
2- حضرت ادریس 830 365 سال عروج به آسمان
3- حضرت نوح 1642 1400 سال نجف
4- حضرت هود 2648 460 سال وادى السلام در نجف
5- حضرت صالح 2973 136 سال وادى السلام در نجف
6- حضرت ابراهیم 3323 180 سال الخلیل در نزدیکى بیت المقدس
7- حضرت اسماعیل 3418 135 سال حجراسماعیل در مسجدالحرام
8- حضرت اسحق 3423 180 سال الخلیل در فلسطین
9- حضرت لوط 3422 80 سال الخلیل در فلسطین
10- حضرت یعقوب 3483 147 سال الخلیل
11- حضرت یوسف 3556 120 سال الخلیل
12- حضرت ایوب 3642 226 سال حله
13- حضرت شعیب 3616 220 سال بیت المقدس
14- حضرت موسى 3748 120 سال وادى تیه 6 فرسخى بیت المقدس
15- حضرت هارون 3745 123 سال وادى تیه 6 فرسخى بیت المقدس
16- حضرت داود 4333 100 سال بیت المقدس
17- حضرت سلیمان 4391 71253 سال بیت المقدس
18- حضرت الیاس 4506 عروج
19- حضرت الیسع 4529 75 سال دمشق
20- حضرت یونس 4728 شرق دجله در مقابل شهر موصل
21- حضرت ذوالکفل 4830 75 سال نزدیک کوفه ، روم ، شام درنزدیکى کوفه کنارشط فرات
22- حضرت زکریا 5500 160 سال بیت المقدس شهر حلب
23- حضرت یحیى 5585 30 سال مسجد جامع دمشق بیروت
24- حضرت عیسى 5585 33 سال عروج به آسمان
25- حضرت محمد 6163 63 سال مدینه منوره
نام هفده نفر از انبیاء در آیات 84، 85 و 86 سوره انعام ذکر شده است :
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحقَ وَ یَعقُوبَ کُلا هَدَینا وَ نُوحا هَدَینا مِن قَبلُ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمنَ وَ اءَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هرُونَ وَ کَذلِکَ نَجزى المُحسِنینَ * وَزَکَرِیا وَ یَحیى وَ عیسى وَ إِلیاسَ کُلُّ مِنَ الصالِحینَ * وَ إِسمعیلَ وَ الیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطا وَ کُلا فَضَّلنا عَلَى العالَمینَ.

چهار بال اخلاق در قرآن

عفو - صفح - غفران - رحمت)چهار کلمه‏ى فوق چهار مرحله‏ى رفتارى را نشان مى‏دهد که بر حسب اراده و تقوا و تسلط بر نفس، انسان مى‏تواند در برابر کسانى که به او بدى مى‏کنند، عکس العمل نشان دهد. اولین گام «عفو» است که معناى آن گذشت و صرف نظر کردن از انتقام و تلافى است. کسى که عفو مى‏کند، ظاهراً صرف نظر کرده است، اما معلوم نیست کدورت و رنجش قلبى‏اش به صورت اخم و ترشرویى در چهره‏اش ظاهر نشود.


«صفح» گام تکامل یافته‏ترى است که آثار رنجش را از صفحه‏ى صورت و دل پاک مى‏کند. از این کامل‏تر مرحله‏اى است که به جاى تلافى و انتقام به کسى که به ما ستم کرده، احسان و انفاق کنیم که این گام را «غفران» مى‏نامند و دست یازیدن بدان بسیار سخت است.


گام دیگر به عالى‏ترین مرحله‏ى انسانیت و اخلاق مانده و آن هم «رحمت» است. رحمت یعنى دلسوزى و کمک و مساعدت به محتاج. در این مرحله، نه تنها عفو و صفح نشان داده و به کسى که به ما بدى کرده، خوبى مى‏کنیم، بلکه به حال وى دلسوزى مى‏کنیم که چرا مکارم اخلاق محروم شده و مرتکب اعمال ناشایست شده است.


در این زمینه به آیات زیر توجه کنید:


- در رابطه با همسر و فرزندان؛


«و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحیم». (1)


- دعا به درگاه خدا؛


 «واعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا». (2)


- وظیفه‏ى توانگران در برابر تهى‏دستان؛


 «و لیعفوا و لیصفحوا ألا تحبّون أن یغفر اللّه لکم و اللّه غفور رحیم». (3)


- وظیفه‏ى پیامبر در برابر اهل کتاب؛


 «فاعف عنهم و اصفح انّ اللّه یحبّ المحسنین». (4-5)


----------------------------------------


پی نوشت ها:
1- سوره تغابن، آیه 14:(و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستى خدا آمرزنده مهربان است‏).


2- سوره بقره، آیه 286:(و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور).


3- سوره نور، آیه22:( و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است‏).


4- مائده، آیه 13:( پس‏، از آنان درگذر و چشم پوشى کن که خدا نیکوکاران را دوست مى‏دارد).


5- ر. ک: قرائتی، محسن، هزارو یک نکته در قرآن کریم

مخلصین از دیدگاه قرآن

مخلصین از دیدگاه قرآن کریم چه کسانی هستند؟پرسش اخلاق و خود سازی مخلصین از دیدگاه قرآن کریم چه کسانی هستند؟
پاسخ: مخلص به کسی گفته می شود که دارای صفت والای اخلاص باشد، و منظور از اخلاص همان خلوص نیت است، و خلوص نیت آن است که انگیزه تصمیم گیری تنها خدا باشد و بس. به گفته مرحوم فیض کاشانی، حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هرگونه شرک خفی و جلی پاک باشد. (1)
قرآن کریم به اخلاص اهمیت ویژه داده است و می فرماید: «به آنان دستور داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند...» (بینه، 5) و خطاب به همه مسلمانان می فرماید: «خداوند یگانه را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.» (غافر، 14)
و در جای دیگر شخص پیامبر را خطاب قرار داده و به طور قاطع به او دستور می دهد: «بگو من مامورم خدا را پرستش کنم، در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم.» (زمر، 11)
قرآن کریم بر اخلاص تاکید نموده و روایات معصومین (ع) ویژگی های مخلصین را بیان کرده اند. از راه ویژگی های مخلصین پی می بریم چه کسانی مخلص هستند و آن ویژگی چنین است:
1. قلبش تسلیم خدا است؛
2. اعضایش تسلیم فرمان اوست؛
3. خیر خود را در اختیار مردم می گذارد؛
4. شر خود را از مردم باز می دارد؛
5. دوست ندارد کسی او را به خاطر کارهای الهی اش بستاید. (2)
در برابر مخلص، ریاکار است. مناسب است به ویژگی های ریاکار هم اشاره شود تا از باب «شناخت اشیاء با ضد آنها» مخلصان بهتر شناخته شوند. برخی از ویژگی های ریاکاران چنین است:
1. در تنهایی، اعمال خود را با کسالت انجام می دهد.
2. در میان مردم، کار خود را با نشاط انجام می دهد.
3. هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر علم خود می افزاید، و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم او را ستایش کنند.
4. سعی می کند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.
مخلصان کسانی هستند که از ویژگی های مخلصان برخوردار بوده و از صفات ریاکاران پاک باشند. (3)
منابع
1. ر.ک قجه البیضاء جلد 8 صفحه 18
2. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 69، ص 304، موسسه الوفاء، بیروت.
3. ر. ک: اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 1، ص 266-292، مدرسه امیرالمومنین، قم.


سایت مناجات

بهترین دوران حفظ قرآن

دوران کودکی
برای حفظ قرآن، هیچ زمانی دیر نیست. در میان حافظان شمار کسانی که قرآن را در سنین بالا به خاطر سپردند، اندک نیست. حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی ـ دام ظلّه العالی ـ در درس خارج فقه می‌فرمود: مرحوم آیت‌الله خویی ـ قدس سره ـ در دوران پیری به حفظ قرآن مشغول شدند.
بنابراین، در هر سن و موقعیتی می‌توان به حفظ قرآن روی آورد. البته در کودکی ذهن برای فراگیری معلومات آمادگی بیش‌تری دارد. و باید آن‌را بهترین زمان حفظ قرآن به شمار آورد. رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ می‌فرماید: «آموختن در کودکی چون نقشی است که بر سنگ حک شده باشد؛ و آن‌که در بزرگسالی می‌آموزد چون کسی است که بر آب می‌نویسد.[1]
بیش‌تر قاریان مشهور جهان چون استاد عبدالباسط، محمد صدیق منشاوی، راغب مصطفی غلوش و ابوالعینین شعیشع از کودکی به حفظ قرآن روی آوردند و در شمار حافظان کل قرآن جای دارند.[2] اکثر دانشمندان ما نیز در کودکی بدین توفیق دست یافتند. نام و زندگی شماری از آن‌ها عبارت است از:
ابن‌سینا
ابن‌سینا دانشمند نامی قرن پنجم هجری ـ که در پزشکی، فلسفه و... سرآمد عصر خود بود ـ پیش از ده سالگی قرآن مجید را حفظ کرد.
سید بن طاووس
سید بن طاووس یکی از دانشمندان شیعی است که در ماه شعبان سال640ق در کربلا دیده به جهان گشود و در شهرهای حله و بغداد به فراگیری دانش پرداخت. او از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی است و در یازده سالگی تمامی قرآن را به خاطر سپرد.[3]
رودکی
این شاعر پرآوازه‌ی سده‌ی چهارم ایران، در عصر سامانیان می‌زیست. وی حدود 1300000 بیت شعر سرود و شعر پارسی را به کمال رساند. رودکی از نعمت بینایی بی‌بهره بود؛ ولی در هشت سالگی تمام قرآن را حفظ کرد.[4]
ابوالعیناء
محمد بن قاسم بن خلاد بن یاسر اهوازی مشهور به ابوالعیناء، در شهر اهواز متولد شد و در بصره رشد یافت. وی از ادیبان بزرگ روزگار عباسی شمرده می‌شد و در کودکی قرآن را حفظ کرد. ابوالعیناء در چهل سالگی چشمانش را از دست داد و پنجاه سال دیگر عمرش را در نابینایی به‌سر برد.[5]
حافظ شیرازی
این شاعر و دانشمند ایرانی، در نهایت فقر و تنگدستی به فراگیری دانش پرداخت. او تمامی قرآن را با چهارده قرائت از حفظ بود و «لسان الغیب» لقب داشت.[6]
ناصر خسرو
ابومعین ناصر خسرو قبادیانی در سال 394 هجری چشم به جهان گشود و در 481 درگذشت. این شاعر، عارف، حکیم و نویسنده‌ی زبردست بود ـ که از نوادر روزگار به شمار می‌رفت ـ در 9 سالگی قرآن و بسیاری از احادیث را حفظ کرد.[7]
ابن اثیر جزری
ابوالفتح ابن اثیر جزری از دانشمندان مذهب شافعی است. او در لغت، نحو، بیان و نیز فنون انشا و کتابت مهارت بسیار داشت و قرآن را در کودکی حفظ کرده بود.[8]
انتاکی
داود بن عمر انتاکی ملقب به «بصیر»، از دانشمندان شیعی اوایل قرن یازدهم است. وی در کودکی حافظ قرآن شد و توانست در پزشکی و فلسفه شهرتی چشم‌گیر به دست آورد. انتاکی از نعمت چشم بی‌بهره بود؛ ولی به شهرهای بسیار سفر کرد.[9]
ملک المحدثین
محمد بن طاهر ملقب به ملک المحدثین، از دانشمندان اواخر قرن دهم هجری است. او در کودکی قرآن را حفظ کرد و در بسیاری از فنون بر دیگران تقدم یافت. محمد بن طاهر اموال بسیار به ارث برد و همه را به دانشجویان علوم دینی بخشید.[10]
فرزدق
این شاعر شیعی عصر بنی‌امیه، از اصحاب امام سجاد ـ علیه السلام ـ بود. پدرش او را در کودکی نزد علی ـ علیه السلام ـ آورد و گفت: فرزندم شاعر است. علی ـ علیه السلام ـ فرمود: او را قرآن بیاموز که بهتر از شعر است. این سخن چنان در فرزدق اثر کرد که بر خود قیدهایی بست و سوگند خورد تا قرآن را حفظ نکند آن‌ها را نگشاید. به این ترتیب، همه‌ی قرآن را به خاطر سپرد.[11]
فخرالدین عراقی
ابراهیم بن شهریار ملقب به «فخرالدین»، در شمار شاعران و عارفان پیرو شیخ شهاب الدین سهروردی جای دارد. او در کودکی به جمع حافظان قرآن پیوست.[12]
شبلنجی
این دانشمند بزرگ اهل سنت در حدود 1250ق دیده به جهان گشود و در ده سالگی قرآن را حفظ کرد. وی به گوشه‌نشینی و زیارت اهل قبور بسیار تمایل داشت.[13]
شهاب الدین
این دانشمند شافعی ـ که به ادبیات بسیار عشق می‌ورزید ـ در ده سالگی قرآن را حفظ کرد.[14]
ابوالحسنات
محمد عبدالحی بن حافظ انصاری، از دانشمندان حنفی قرن چهاردهم است. او حفظ قرآن را از پنج سالگی آغاز کرد و در ده سالگی به پایان رساند. ابوالحسنات در یازده سالگی به تحصیل دانش پرداخت و همه‌ی علوم رایج معقول و منقول را نزد پدر آموخت.[15]
ابن اللبان
ابومحمد عبدالله مشهور به ابن اللبان، از فقیهان و محدثان معروف شافعی است. وی ـ که قرآن را به چندین روایت تلاوت می‌کرد ـ در پنج سالگی به حافظان پیوست و در 446ق در اصفهان درگذشت.[16]
جبرتی
او ابوالتهانی کنیه داشت و از دانشمندان معروف حنفی شمرده می‌شد. وی در اکثر علوم روز سرآمد بود و در کنار دانش به تجارت نیز می‌پرداخت. ابوالتهانی در ده سالگی قرآن مجید را به خاطر سپرد.[17]
موارد بسیاری دیگر نیز وجود دارد که بزرگان ما از همان کودکی اهتمام به حفظ قرآن داشته و موفق به حفظ کامل قرآن شده‌اند، که نمونه‌ای از این افراد و شرح حال آنها در این مقاله بیان شد. نکته‌ی مهم که لازم به ذکر است این است که: آیا فقط در کودکی می‌توان حفظ نمود؟
در جواب باید بگوئیم که بهترین زمان شروع از کودکی و نوجوانی است ولی هر مقطع از عمر که انسان شروع کند همان لحظه شروع، منفعت است و قطعاً مفید فایده است و اگر انسان با همت والا و جدی شروع کند و قطعاً به اندازه‌ی همت و تلاش خود نتیجه‌ی آن‌را خواهد دید و بهره‌مند می‌گردد.


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مثل الذی یتعلم فی صغره کالنقش فی الحجر و مثل الذی یتعلم فی کبره کالذی یکتب علی الماء. (کنز العمال، ج 10، ص 249، ح 29336)
[2] . ر.ک: نگاهی به زندگانی قاریان مشهور قرآن کریم.
[3] . ستاره‌های فضیلت، ج 3، ص 117.
[4] . دانشوران روشندل، ص 73.
[5] . همان، ص 26.
[6] . ریحانة الادب، ج 2، ص 12 ـ 15.
[7] . همان، ج 6، ص 100 ـ 102.
[8] . همان، ج 7، ص 374.
[9] . همان، ج 1، ص 194؛ دانشوران روشندل، ص 51.
[10] . همان، ج 5، ص 395.
[11] . اعیان الشیعه، ج 10، ص 267 ـ 271.
[12] . ریحانة الادب، ج 4، ص 117.
[13] . همان، ج 3، ص 180.
[14] . همان، ص 268.
[15] . همان، ج 7، ص 62.
[16] . همان، ج 8، ص 178.
[17] . همان، ج 1، ص 394.
سید مجتبی حسینی