پندهایی برای آسمانی شدن
بخاطر شرایط ویژه زندگی امام حسن عسکری علیه السلام، ایشان رهنمودهای خود را به وسیله نامه به مناطق گوناگون میفرستاد و شیعیان و پیروان خود را راهنمایی میکردند. ایشان در نامهای به پدر شیخ صدوق چنین مینویسد:
تو را سفارش میکنم به :
2- فرو نشاندن خشم
3- احسان به خویشاوندان
4- هم دردی با برادران و تلاش در برآوردن خواسته های آنان در سختی و آسانی.
5- بردباری در هنگام نادانی
6- آگاهی پیدا کردن در دین
7- تأمل و درنگ کردن در کارها
8- هم پیمان شدن با قرآن
9- داشتن اخلاق نیکو
10- فرمان دادن به کارهای نیک
11- بازداشتن از کارهای زشت
12- خودداری از همه نارواها
که خدای تبارک و تعالی فرموده است: در بسیاری از گفت وگوی پنهانی خیر و سودی نیست، مگر کسی که به احسان کردن یا کارهای نیکو امر کند یا میان مردم اصلاح نماید1».2
1. نساء: 114.
2. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 426.
تنظیم:تبیان
میلاد امام حسن عسگری (ع) مبارک
نقل شده است که فُضَیل بن عیاض که یکی از مردان طریقت است؛ شاگردی داشت که اعلم شاگردان او محسوب میشد، وقتی بیمار شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزد سر او نشست و شروع کرد به خواندن سوره «یس».
آن شاگرد محتضر گفت: مخوان این سوره را ای استاد!
فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟
گفت: برای سه عملی که انجام میدادم:
اول: نمّامی و سخن چینی کردن.
دوم: حسد بردن... .
پس فضیل ساکت شد و به او گفت: بگو: لااله الاّ الله.
گفت: نمیگویم آن را به جهت آن که - العیاذُ بالله - من بیزارم از آن، پس به این حال مُرد.
فضیل از مشاهده این حال بسیار ناراحت شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد. پس از مدتی او را در خواب دید که او را به سوی جهنم میکشند.
فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟
گفت: برای سه عملی که انجام میدادم:
منبع: کتاب منازل الآخرة، شیخ عباس قمی(ره)، ص 81 ، با تصرف
هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981م زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل شود . هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست،بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.
پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه،آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند . رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند،او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود .تحقیقات پرفوسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد..
پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا ) بود که یکی از حضار در گوشی به یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مور غرق شدن فرعون است.
ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.
در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثهی او بعد از مرگ را خبر داده است. حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال میکرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898م و تقریبا درحدود دویست سال قبل کشف شده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟ چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟
موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر میکرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن میگوید در حالی که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمیآورد... و با خود میگفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟ و آیا ممکن است که محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟
او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.
پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:
{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:92]
این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد:
من به اسلام و به این قرآن ایمان آوردم.
موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده ذر عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).
حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتابی بود بنام( قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید).
به مناسبت روز جهانی زن
8 مارس روز جهانی زن بر تمام خانومها مبارک
بر اساس برخى از روایات، تعداد زنان در هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر چهارقسم، گروه بندی شده است:
گروه اول: حضور پنجاه زن در بین یاران امام
اولین گروه از زنانى که به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف مى شتابند آن هایند که در آن ایّام مى زیسته اند و همانند دیگر یاران امام علیه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت ایشان مى رسند.
در این باره دو روایت وجود دارد:
روایت اول- امّ سلمه ضمن حدیثى درباره علایم ظهور، از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمود:
در آن هنگام پناهنده اى به حرم امن الهى پناه مى آورد و مردم همانند کبوترانى که از چهار سمت به یک سو هجوم مى برند به سوى او جمع مى شوند تا اینکه در نزد آن حضرت، سیصد و چهارده نفر گرد مى آیند که برخى از آنان زن مى باشند که بر هر جبّار و جبّار زاده اى پیروز مى شود.
روایت دوم- جابربن یزید جعفى، ضمن حدیث مفصلى از امام باقر علیه السلام در بیان برخى نشانه هاى ظهور نقل کرده که:
به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر مى آیند که پنجاه نفر از این عدّه زن هستند که بدون هیچ قرار قبلى در مکّه کنار یکدیگر جمع خواهند شد.
این است معناى آیه شریفه: هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر مى کند. زیرا او بر هر کارى توانا است
گروه دوم: زنان آسمانى
دسته دوم، چهارصد بانوى برگزیده هستند که خداوند براى حکومت جهانى حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در آسمان ذخیره کرده است و با ظهور اولین گروه از زنانى که به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مى شتابند، آن هایند که در آن ایّام مى زیسته اند و همانند دیگر یاران امام علیه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت امام علیه السلام مى رسند. آن حضرت به همراه حضرت عیسى علیه السلام به زمین مى آیند.
ابو هریره از پیامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت کرده که:
عیسى بن مریم علیه السلام به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته ترین افراد روى زمین فرود خواهد آمد.
گروه سوم: رجعت زنان
سومین گروه از یاوران حضرت بقیّة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف زنانى هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود.
این گروه دو دسته اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است.
در منابع معتبر اسلامى نام سیزده زن یاد مى شود که به هنگام ظهور قائم آل محمّد عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.
طبرى در "دلائل الامامة" از مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود:
"همراه قائم آل محمّدعجل الله تعالی فرجه شریف سیزده زن خواهند بود. گفتم: آنها را براى چه کارى مى خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به عهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه، زبیده ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه. این گروه سیزده نفرى رجعت خواهند کرد و خداوند براى قدردانى از ایشان، به برکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف آنها را زنده خواهد کرد"
یک توضیح:
در این روایت امام صادق علیه السلام از آن سیزده زن فقط نام نُه نفر را یاد مى کند. در کتاب "خصایص فاطمیّه" به نام "نسبیه" و در کتاب "منتخب البصائر" به "وتیره" و "أحبشیه" اشاره شده است.
گروه چهارم : بانوان منتظر
چهارمین گروه یاوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بانوان پرهیزکارى هستند که پیش از ظهور حضرت بقیّة الله علیه السلام رحلت کرده اند. در وقت ظهور، به ایشان گفته مى شود: "امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلى مى توانى حضور داشته باشى".
آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
رجعت زنان مربوط به گروه خاصّى نیست و هر بانویى خود را با خواسته ها و شرایط زندگى در حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندى بهره مند گشته، براى یارى امام عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده شود.
یکى از آن شرایط، خواندن "دعای عهد" است که در فرد، نوعى آمادگى براى پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهى ایجاد مى کند.
به فرموده امام صادق علیه السلام: هر که چهل صبح، دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.
اقتباس از سایت موعود
تنظیم .گروه دین و اندیشه تبیان
وقتى مردم بار دیگر به گـورستان رفتند، چیزعجیبى دیدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد علیه السلام به وعده اش وفـا کـرد
مـرد داخل کجاوه نشسته بود. از آفتاب بیـرون خبـرى نبـود سـرش را از لاى پـرده بیرون آورد و به اطرافیانـش گفت: "هنوز نرسیدیـم" با شنیدن جـواب منفى، سرش را داخل کجاوه برد و پرده را انداخت.
حرکت آرام شتـرها و صـداى زنگـوله هایشان سکـوت بیابان را مـى شکست.
مرد پا روى پایـش انداخت، سرش را جابه جا کرد، خمیازهاى کشید و آرام خوابید.
شتر آرام راه مى رفت و کجاوه را تکان مى داد. انگار کجاوه گهواره شده بـود و مرد، کودک سالها پیـش. درخـواب مادرش را دید که دارد گهواره اش را تکان مى دهد. اما در یک لحظه مکانى سرسبز مشاهده کرد.
صداى بلبلان و حرکت آبها گـوش را نـوازش مى داد. نفـس عمیقى کشید و گفت: چه جاى باشکـوهى راستى اینجا کجاست؟
صدایى به گـوشـش رسید. اینجا جایى است که صالحان از نعمت هاى آن استفـاده مـى کننـد.
صـدا از آسمـان مـىآمـد. به دنبال صـدا به بالا نگاه کرد.
بـرگهاى سبز درختان و میـوههاى سرخ و رنگارنگ جلوى آبى آسمان را گرفته بودند. هر چه بود همان سبزى برگ ها بـود. انگار آسمان سبز بـود.
نسیمى وزید و شاخههاى درختان را تکان داد. از میان شاخهها نور طلایى خورشید به چشمش تابید. چشمانش را بست.
صدایى شنید. آقا، آقا.
پلکهایش لرزید و از هم جدا شد.
چشـم بـاز کـرد. آفتـاب از بیـرون به کجـاوه درست تـوى چشمـانـش مـى تـابید.
خـدمتکـار، که پـرده را کنـار زده بود، گفت: آقا رسیدیم، به مدینه رسیدیم.
ـ سلام آقا، سلام اى بزرگوار.
ـ علیک السلام اى مـرد. مثل اینکه غریب هستى؟
مرد از شوق نمىدانست چه بگوید.
فکر کرد به تمام آرزوهایش رسیده. در حالى که اشک از چشمانـش سرازیر بود، گفت: آقا، من مشتاق زیارت شما بـودم.
از لبنان مىآیـم، جبل عامل. الحمدلله وضع مـن خیلـى خـوب است. قصدم زیارت خانه خـدا است. گفتـم حال که تا اینجا آمدم، باید روى مبارک شما را هم ببینم.
امام لبخندى زد و فـرمـود: به مـدینه خـوش آمـدى. خـدا زیارتت را قبـول کنـد.
مرد گفت: "آقا از شما خواهشى دارم، مـن دوست دارم در مدینه خانه خـوبى داشته باشـم.از شما مى خواهـم برایم خانه اى خوب در مدینه بخرید."
آنگاه دست در جیب کـرد، کیسه اى پـول بیـرون آورد، به امـام علیه السلام داد و گفت: "ده هزار درهـم است. امیـدوارم وقتـى از مکه بـرگشتـم اینجـا خانه اى داشته بـاشـم."
امام علیه السلام پـول را گـرفت و مـرد بـا شـادى از خـانه امـام خـارج شـد.
امام نگاهى به مرد کرد و فرمود: زیارت قبول!
آنگاه لحظه اى سکـوت کرد وادامه داد: "آقا راستى برایـم خانه خریدید؟"
امام فرمود: "آرى, خانه خوبى خریدم. مـى خـواهـى قبـاله اش را بـدهـم؟"
امام "علیه السلام" کاغذى به او داد و فرمود: "خـودت آن را بخـوان."
مـرد بـا شـوق کـاغذ را گـرفت و خـواند: "جعفر بـن محمـد علیه السلام براى ایـن مرد خانهاى در بهشت خریـده است که یک طرف آن به خانه رسول اکرم صلّی الله علیه وآله متصل است، طرف دیگرش به خانه امیرالمومنیـن و دو طرف دیگرش به خانه امام حسـن وامام حسیـن علیه السلام.
مرد شادمان نـوشته را بوسید وگفت: قبـول کردم.
امام علیه السلام فرمود: مـن پول شما را بین سادات و فقرا تقسیم کردم. مرد سنـد را محکـم در دستـش نگـاه داشت و گفت: خـدا کنـد همیـن طـور بـاشد. چه خانه اى بهتر از بهشت.
آنگـاه بـا خـاطـره خـوش مـدینه را به قصـد لبنـان تـرک کـرد.
خبـرمثل بـاد در تمام جبل عامل پیچیـد. طـولـى نکشیـد که تمـام مـردم شهر از آن آگاه شدند.
مرد ثروتمند دار فانى را وداع گفته بـود.
هر کسـى چیزى مى گفت و از او به نیکى یاد مى کرد. پیرمرد بینوایى گـوشهاى نشسته بـود. در حالى که اشک از چشمانـش جارى بود، گفت: خدا رحمتـش کند. او شاگرد خوبى براى امام علیه السلام بـود. چقدر به من کمک کرد، مثل مولایش.
چقدر به مـن محبت مى کرد، مثل امامش. به راستى که او شاگـرد امام بـود، هـرچند در مـدرسه امام صادق علیه السلام درس نخـوانـده بـود.
عابرى که ایـن حرف ها را مى شنید گفت: "مـن هر وقت او را مـى دیـدم یاد امام علیه السلام مى افتادم. یاد مدینه مى افتادم.
یاد روزى که به خانه خدا رفتیـم."
دیگرى گفت: خوشا به حالش،از امام صادق علیه السلام یادگارى نیک دارد. سند را مـى گـویـم. او وصیت کرد هر وقت مرد سند را در کفنـش بگذارند تا همراهش باشد.
جمعیت بسیـاری مـرد را تـا قبـرستـان تشییع و بـرایـش طلب آمـرزش کـردند.
یک روز پـس از مـرگ آن مـرد، همه جـا سخـن از او بـود. هـر کـس خـاطـرهاى نقل مـى کـرد. حـالا درقبـرستـان قبـر تـازهاى بـود. قبـر آن مـرد نیک انـدیش.
وقتى مردم بار دیگر به گـورستان رفتند، چیزعجیبى دیدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد علیه السلام به وعده اش وفـا کـرد.
در روایات ذکر شده که هفت پیغمبر، هفت کلمه گفتند و هر یک به سعادتی رسیدند. که عبارتند از:
1. حضرت آدم(علیهالسلام) گفت: «الحمدالله»، فرمان رسید که «یرحمک ربک»
2. حضرت نوح(علیهالسلام) گفت: «بسم الله»، حق او را از طوفان نجات داد .
3. حضرت ابراهیم(علیهالسلام) گفت: «حسبی الله»، حق او را از آتش نمرود نگاه داشت .
4. حضرت اسماعیل(علیهالسلام) گفت: «ان شاء الله»، از بریده شدن گلو نجات یافت .
5. حضرت موسی(علیهالسلام) گفت: «لا حول ولا قوة الا بالله»، از شرّ فرعون رهایی یافت .
6. حضرت یونس(علیهالسلام) گفت:«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»، از شکم ماهی آزاد شد .
7 . و حضرت رسول اکرم محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) صاحب اسم سلام و ذکر سلام بود، «سلام قولا من رب رحیم» که در معراج خطاب آمد «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته» که صاحب شفاعت کلی شد .
برگرفته از کتاب یاران معرفت، سید مصطفی علوی، ص 45
تنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان
« ... مجلس او همواره معراج روح مستعد فضلای جوانی بود که می خواستند علم دین را با صفای عطرآگین عرفان دینی توأم سازند. معلم اخلاق و سالک الی الله بود و صحبت نورانی و کلام رازگشای او دل مستعد را در یاد خدا مستغرق می کرد...
این عالم کهنسال و مراد و مقبول فضلا و علما، عمر بابرکت و پرفیض خود را در بهشتی از پارسایی و زندگی زاهدانه، در کنج محقر خانه ای که دهها سال شاهد غنای معنوی صاحبش بود، بسر آورد و بی اعتنایی به زخارف ناپایدار دنیوی را که سیره همه صاحبدلان برجسته حوزه های علمیه است درس ماندگار خود ساخت... »